نخستین حکومت مذهبی ایران
در مورد پیدایش شیعه میتوان از دو زاویه وارد بحث شد؛ یکى از زاویه شیعه به معناى پیرو على(ع) و دیگرى شیعه به معناى جمعیت سیاسى – مذهبى، که در این مطلب، مقصود، حکومت شیعی است.
رسمیشدن مذهب شیعه در ایران به رسمی شدن مذهب شیعه در دربار صفوی در دهه ۸۸۰قمری و اجرای فقه آن در دستگاه قضایی اشاره میکند که سرانجام این مذهب را، مذهبِ رسمی ایران برگزید.
تأسیس حکومت صفوی
شاه اسماعیل یکم صفوی توانست در سال ۸۸۰ در تبریز تاجگذاری کند و مذهب شیعه دوازده امامی را در ایران رسمی نماید. پس از حکومتهای محلی علویان (طبرستان)، اسماعیلیان، آل بویه و سربداران، سرانجام قزلباشها و ترکان صفوی توانستند تشیع را در ایران رسمی کنند.
تشکیل دولت صفوی در اوایل قرن دهم هـ.ق از رویدادهای مهم تاریخ تشیع ایران است. پیدایش این دولت که باید آن را سرآغاز عصر تازهای در حیات سیاسی و مذهبی ایران دانست، موجب استقلال ایران بر اساس مذهب رسمی تشیع و سازمان اداری نسبتاً متمرکز شد. قبل از ظهور صفویان گروهها و اقوام مختلفی در ایران حکومت میکردند و هیچگونه تمرکز اداری به عنوان دولت ملی وجود نداشت. ایجاد دولت صفوی نقطه اوج نهضتهایی بود که طرفداری از تشیع علیه حکومتهای بنیامیه و بنیعباس و قدرتهای همسوی آنان صورت گرفت.
شیخ صفیالدین اسحاق اردبیلی، نیای بزرگ صفویان و پیشوای فرقه صفویه در عصر ایلخانی زندگی میکرد و معاصر غازان خان و سلطان ابوسعید بهادرخان بود.
از سال ۷۰۰ هـ.ق شیخ صفی الدین به ارشاد مردم اردبیل و اطراف پرداخت تا حدی که نفوذ وی در شهرهای گیلان، آذربایجان و آناتولی ترکیه گسترش یافت. از اوائل قرن هشتم تا ۸۳۰ هـ.ق رهبران طریقت صفوی کوشش خود را تنها صرف تبلیغ و ارشاد مریدان خود در مناطق دور و نزدیک میکردند، تا این که اعتبار و قدرت فرقه صفویه میان عشایر محروم و تهیدست آناتولی و شامات بالا گرفت. از سال ۸۳۵ که شیخ جنید رهبری خانقاه طریقت صفوی را بر عهده گرفت، خانقاهشان انحصاراً به تبلیغ مذهب تشیع پرداخت.
بروز اختلاف بین حکام سلسلههای آققویونلو و قراقویونلو و موقعیت خانقاه در این کشمکش موجب شد طریقت صفوی علاوه بر ارشاد و تبلیغ، به جریانهای سیاسی و نظامی وقت کشانده شود. مبارزه شیوخ طریقت صفوی با حاکمان وقت ادامه داشت تا این که شاه اسماعیل در سال ۹۰۵ هـ.ق در حالی که تنها دوازده سال داشت، نهضت خود را آغاز کرد و در سال بعد شهر تبریز را فتح و دولت صفوی را تأسیس کرد.
اعلام تشیع به عنوان مذهب رسمی کشور
شاه اسماعیل بعد از نخستین حمله پیروز خود، دستور داد خطیب شهر، خطبه ائمه اثنی عشر را بخواند و مذهب دوازده امامی به عنوان مذهب رسمی کشور اعلام شد. پیدایش دولت صفوی و ایستادگی آن در برابر دولت سنی عثمانی سبب برافروخته شدن آتش منازعات مذهبی شد. صفویان پس از استقرار در مبارزه با اهلسنت به نوعی دست به انتقامجویی زدند زیرا قبل از آن اعدام شیعیان در قلمرو حاکمیت اهلسنت و عثمانی امری رایج بود.
سیاست صفویان به رهبری شاه اسماعیل در رسمیت دادن به تشیع اثنی عشری با مقاومت چندانی روبرو نشد. حال این مسأله به خاطر برخورد تند شاه با مخالفان بود یا زمینههای فراوانی برای تشیع وجود داشت، چندان تأثیری در نتیجه کار نداشت زیرا مردم ایران به هر دلیل مذهب تشیع را به راحتی پذیرفتند. البته تشیع مردم در زمان صفویه به صورت تدریجی به تکامل رسید. این روند از زمان شاه اسماعیل آغاز شد و زمان شاه عباس نیز این حرکت تدریجی ادامه داشت به طوری که در دو منطقه سرخه سمنان سنگ نوشتههایی از شاه عباس بر جای مانده که اگر کسی شیعه شود از مالیات معاف خواهد بود.
شاه اسماعیل صفوی برای تقویت بنیان تشیع در ایران، علمای دوازده امامی شیعه از شامات، بحرین و سرزمینهای شمال شرقی عربستان و عراق را به ایران دعوت کرد.
البته موفقیت این مذهب نه فقط از قدرت سلسله صفویان بلکه از جاذبههای دینی ـ ذاتی خود مذهب نیز نشأت میگرفت.
دوره صفوی، دوره تثبیت تشیع میباشد، که تأسیس حکومت شیعی در اوایل قرن دهم هجری قمری و رسمیت مذهب تشیع در ایران موجب ورود تشیع و به تبع آن فقه سیاسی شیعه از حاشیه به متن تحولات سیاسی و اجتماعی گردید. از این دوره میتوان به عنوان دوره تثبیت فقه سیاسی شیعه یاد کرد.
مراحل تثبیت شیعه در عصر صفوی
به طور کلی دوره تثبیت تشیع و رابطه فقه و سیاست و جایگاه فقه سیاسی در این دوره را میتوان در سه مرحله تبیین نمود:
۱-ورود جریان فقاهت
ساماندهی اندیشه سیاسی شیعه در حوزه حقوق عمومی به خلاف اندیشه حکومت عرفی، مبتنی بر فقه شیعه بود و این امر دربار صفوی را سخت محتاج حضور فقیهان مینمود. بر این اساس دعوت از «محقق کرکی» و علمای دیگر، عامل و پذیرش و ورود ایشان به دستگاه سیاسی و حاکمیتی صفویه، نقطه عطفی در تحولات فقه سیاسی شیعه است. از این رویداد میتوان با عنوان «ورود جریان فقاهت» به عرصه سیاسی یاد کرد.
۲-نفوذ اجتماعی فقاهت
مرحله دوم از دوره تثبیت را میتوان مرحله «نفوذ اجتماعی فقاهت» نام نهاد. این دوره در واقع تکمیل رسالتی بود که فقیهان از دوره صفویه شروع نموده و در دوره قاجاریه به نفوذ اجتماعی جریان فقاهت انجامید. هرچند ورود جریان فقاهت از رأس هرم قدرت سیاسی آغاز گردید، لکن مخاطب اصلی فقاهت، «امّت»، اجتماع و مردمی هستند که مکلف به تکالیف شریعتاند.
با نفوذ جریان فقاهت به لایههای اجتماعی جامعه شیعه، از این پس، افزون بر این که فقه همچون پیش، حضوری جدی در حوزه امور فردی دارد، نقشی نمایان در تحولات سیاسی اجتماع نیز بر عهده داشته و بر تصمیمهای جریان حاکم در امور مختلف و از آن جمله در جنگ و صلح اثر گذار است.
از دیگر شواهد نفوذ اجتماعی جریان فقاهت، حضور برخی عالمان از جمله محقق نراقی برای تشویق مردم به جنگ و جهاد بود. به هر حال، در این دوره بین جریان فقاهت و سلطنت رابطه تعاملی وجود دارد، هرچند در مواردی شاهد تقابل هایی نیز هستیم.
۳-تقابل فقاهت و سلطنت
سلطنت پهلوی تفاوت ماهوی با دو سلطنت صفویه و قاجار داشت. خلاصه اینکه صفویه تا حدودی ماهیتی دینی، قاجاریه ماهیتی بومی و پهلوی، هویتی غربی داشت. این تفاوت در عمل موجب گردید فقهای شیعه رفتاری متفاوت با این سلطنت غیر دینی و غیر بومی داشته باشند. در دو سلطنت صفویه و قاجار، فقها بر اساس دو مدل حکومتی «سلطنت مأذون» و «سلطنت مشروط» در واقع اجازه تصرف در بعضی امور را به برخی شاهان اعطا مینمودند؛ لکن در سلطنت پهلوی هیچگاه فقهای شیعه قائل به چنین«اذن» یا «اجازه»ای نبودند.
تردید فقها نسبت به حاکمان صفوی
استقرار حکومت صفوی شاید مشکلترین بخش فقه سیاسی شیعه تلقی شود. علما برای اولین بار در تاریخ خود با سلاطینی رو به رو شده بودند که با ادعای تشیع، مدافع اسلام و تشیع و مروّج فرقه ناجیه و نسبت به مذهب عامه سختگیر، و در عین حال، حاکمانی متغلّب بودند که نصّی خاص یا اذنی عام، پشتوانه آنها نبود. این معمایی بود در ذهن علمای این دوره که آیا میتوان این سلاطین شیعه با این همه خدمات چشمگیر مذهبی را مصداق حاکم ظلم دانست یا نه؟ از اینجا بذر تردید در ذهن عالمان کاشته شد.
از یک سو فقه اجتهادی بر توسعه اندیشههای سیاسی فقهی اثر گذارده و از طرف دیگر، فقها به دلیل معاصر بودن با حکّام شیعه با نوعی دیگر از شرایط، که قابل پیشبینی نبود، مواجه شده و این شرایط به طور غیر مستقیم بر آرای آنان تأثیر نهاده بود. اگر چه صفویه توانستند رهبری سیاسی شیعیان را در چارچوب یک کشور بزرگ تحقق بخشند، اما هرگز نتوانستند به آرمان دیرین شیعه در تحقق امامت و حکومت جانشین امام، جامه عمل بپوشانند.
تغییر دیدگاه فقها نسبت به حکومت
هرگاه محقق کرکی(۹۴۰ق) را به عنوان اولین مجتهد عصر صفوی و علامه مجلسی(۱۱۱۰ق) را به عنوان آخرین آنان در نظر بگیریم، هر اندازه از محقق ثانی دور و به علامه نزدیک میشویم، عملاً از دیدگاه اولیه فقها در خصوص حکومت غیر معصوم فاصله گرفته و به دیدگاه عرفی، که برای حاکم، قدرتی مطلق و مستقل قائل است، نزدیک میشویم. محقق کرکی، حکومت مشروع را فقط در حکومت ائمه یا نائبان عام آنها(فقها) خلاصه میکند. در مورد صفویان نیز کرکی، ضمن اینکه هیچ گاه در صدد توجیه مشروعیت آنها بر نمیآید، چند بار به تصریح با اشاره آنها را در زمره حکومتهای جائر قرار میدهد.
مقدس اردبیلی(۹۹۳ق) نیز، فقیه جامع الشرایط را نایب امام تلقی میکند، در همین حال میافزاید: حاکمان صفوی، جائرانِ مؤمن(شیعیانِ فاسق) هستند و اگر کسی حاکم مؤمنی را به خاطر محبت او به مؤمنین و دفاع او از ایمان و مؤمنین، و به خاطر اینکه او مانع تسلط مخالفان بر اهل ایمان و مانع قتل ایشان باشد، و به خاطر اینکه دشمنان ایمان و مؤمنین را از آنها رد میکند، دوست داشته باشد
در مصداق «رکون به ظالمین» داخل نمیشود؛ چرا که او در حقیقت، ایمان و حفاظت از مؤمنین را دوست داشته است، نه آن شخص و فسق و فجور او را و این حکم در مورد سنّی و کافر و فاسق نیز صادق است. از این باب، پای علما به حکومت باز میشد. در قدم اول، علما، جای بزرگان صوفی در به تخت نشاندن سلاطین را بر عهده گرفتند.
آثار علامه مجلسی در این خصوص، آگاهیهای نابی در اختیار ما میگذارد. در اندیشه او حاکم، خلیفه خدا بر روی زمین و وجود او مبیّن لطف الهی است که پس از بسته شدن دایره نبوت و امامت برای اصلاح حال و راحت بندگان و دفع «عدوان ارباب ظلم و طغیان»، به مصداق «تؤتی الملک من تشاء»، شخصی را به پادشاهی بر میگزیند.
تقویت جایگاه فقها در دولت صفوی
در تأسیس دولت صفوی، هیچ فقیهی شرکت نداشت. این دولت بر اساس نظریه سیاسی ویژهای که بین مرشد کل و مریدان در دایره تصوف وجود دارد، به وجود آمد.
پس از مرگ شاه اسماعیل، محقق ثانی در همه امور شئون اقتصادی، سیاسی و دینی دولت شیعی جدید، صاحب اختیار مطلق شد تا آنجا که شخص شاه طهماسب نیز نائب او به شمار میرفت. کرکی از سوی خود، نمایندگان ویژهای به نواحی مختلف فرستاد. قرار گرفتن در این جایگاه جدید، به وی این امکان را داد که در امور مذهبی به اجتهادهای نو دست بزند تا آنجا که برخی از نویسندگان غیر شیعی، او را «مخترع الشیعه» لقب دادهاند.
ساخت مسجد و مراسمات مذهبی در دوره صفویه
با تأسیس حکومت صفویه و رسمی شدن مذهب تشیع توسط شاه اسماعیل اول مراسم سوگواری و عزاداری برای امام حسین(ع) وارد مرحله ی جدیدی شد. به طوری که سلاطین و زمام داران صفوی به عنوان مجری و عوامل اصلی برگزاری وگسترش این گونه مراسم در ایران عصر صفوی شدند. چنان که در دهه اول محرم همه ی افراد جامعه اعم از اعلی و ادنی در مراسم شرکت می کردند. تبلیغ برای برگزاری مراسم عزاداری توسط شاهان صفوی در واقع ابزاری برای تثبیت و گسترش مذهب تشیع در ایران بود.
همچنین در دوره صفویان، توجه ویژه ای به ساخت مساجد و زیارتگاه ها شد، که مسجد جامع عباسی اصفهان نمونهای از تلاش پادشاهان صفوی برای ترویج مذهب است.