وحدت خداوند متعال یعنى چه و چرا؟
شناخت صحیح خداوند متعال، همان شناخت معناى واقعى توحید او جل و علاست به گونهاى که اگر معناى وحدت و یگانگى خداوند متعال به طور صحیح شناخته نگردد، اقرار به وجود او با هر گونه بتپرستى مىسازد. در این فصل به یارى خداوند متعال به توضیح معناى حقیقى توحید بر اساس برهان و تعالیم مکتب وحى مىپردازیم.
وحدت عددى، وحدت حقیقى، وحدت موهوم
” وحدت ” داراى دو معنى مىباشد:
الف ) ” وحدت اعتبارى ” یا ” وحدت عددى ”
ب ) ” وحدت حقیقى ”
” وحدت اعتبارى ” یا ” وحدت عددى ” آن است که ما مقدارى معیّن از یک حقیقت داراى مقدار و اجزا را (که در حقیقتِ ذات خود متکثّر و متجزّى و غیرواحد است) ” واحد ” اعتبار کرده و آن را مبناى شمارش قرار دهیم، مانند اینکه هر کرهاى را (که در حقیقت ذات خود داراى اجزاى متعدّد است) واحد فرض کرده و کره زمین، کره ماه، کره مرّیخ، کره خورشید و… را بشماریم.
یا مقدارى از یک کره را واحد فرض (و اعتبار) کرده و مثلا بگوییم: قارّه آسیا، قارّه اروپا، قارّه آفریقا، و…
یا مقدار معیّنى از مساحت یک قارّه را کشور فرض کرده و کشورها و همچنین پس از آن شهرها و خیابانها و کوچهها را بشماریم،
در موارد مذکور واحدى که آن را مبناى شمارش قرار دادهایم واحد حقیقى نبوده و در حقیقتِ ذات خود داراى اجزاى متعدّد و متکثّر مىباشد، لذا آن را ” واحد عددى ” و ” واحد اعتبارى ” مىنامیم.
در مقابل معناى فوق، معناى دیگرى براى ” واحد ” وجود دارد و آن واقعیتى است که به نفس حقیقت خود جزء نداشته، و به نفس ذات خود قابل تعدّد و تکثّر و قبول زیاده و نقصان و تناهى و عدمتناهى و داشتنِ دوم و سوم نیست ؛ چه اینکه بدیهى است امکان تعدّد و تکثّر و داشتن دوم و سوم، فرعِ بر مقدارى و متجزّىبودن ذات است، و ” واحد حقیقى ” ـ که البتّه مصداقى جز وجود قدّوس خداوند ندارد
به نفس ذات متعالىِ خود فراتر از داشتن شبیه و نظیر و شریک و مثل و مانند و دوم و سوم مىباشد.این معنا ” واحد حقیقى ” نامیده مىشود که وحدت و غیر قابل تعدّد بودن، و نیز غیر قابل انقسام بودنِ آن لازمه حقیقت وجود آن است و به اعتبار و فرض ما بستگى ندارد.
وحدت موهوم
برخی را پندار بر این است که ” واحد عددى ” به معناى این است که شىء ” محدود ” باشد، و ” واحد حقیقى و غیر عددى ” به معناى این است که شىء ” نامحدود و نامتناهى ” باشد، لذا وحدت خداوند را از این جهت مىدانند که مىگویند: نامتناهى بودنِ ذات خداوند جایى براى وجود غیر او باقى نگذاشته، و هستى بىکرانِ او به جهت سعه وجودى و فراگیرى مطلقش ذاتا قابل تعدّد نیست.
با توجّه به آنچه بیان داشتیم معلوم مىشود وحدتِ مذکور، ” وحدت موهوم ” است نه وحدت حقیقى.
امیرالمؤمنین علیه السلام مىفرمایند:
إن ما لا ثانی له لا یدخل فی باب الأعداد. (بحار الأنوار، ۳ / ۲۰۶ ـ ۲۰۷): موجودى که دوم ندارد در باب اعداد داخل نمىشود.
. قابلیت وصف به ” تناهى و عدم تناهى “، و داشتن دوم و سوم و شریک و مانند ـ همانند ملکه و عدم ـ از شؤون ویژه ذات داراى مقدار و اجزا است، توصیف خداوند متعال ـ که واحد حقیقى است ـ به هر یک از دو طرف آن (متناهى و نامتناهى) نادرست است، و از آنجا که حقیقت عددى و موجود داراى جزء و کل در هر مقدارى که محقّق شود پیوسته محدود و قابل زیاده و نقصان است، موضوع ” نامتناهى ” مطلقا محال بوده و اعتقاد به وجود آن امرى موهوم و نادرست مىباشد.
یعنى بیان داشتیم که:
موضوع تصوّر “متناهى و نامتناهى” مقدار و عدد است. تعدّد و تکثّر و تجزّى و قابلیت زیاده و نقضان، لازمه ذات حقیقت مقدارى مىباشد. “وجود نامتناهى” در حقیقتِ ذات خود داراى تکثّر و تجزّى و قابلیت انقسام بوده، و وحدت آن ” وحدتِ اعتبارى ” خواهد بود. و خداوند متعال واحد حقیقىِ متعالى از داشتن جزء و بعض است نه واحد اعتبارىِ داراى مراتب مختلف، یا حصص و شؤون گوناگون، یا اجزا و ابعاض خارجىِ بىنهایت.