چگونگی شکل گیری حکومت سامانیان و دوران زندگی آنها
قلمرو سامانیان
حکومت سامانیان بعد از نابودی حکومت طاهریان روی کار آمد.این دودمان کهن ایرانی در زمان حکومت خود بر سرزمینهای خراسان، هیرکان، مکران، سیستان، خوارزم و کرمان فرمانروایی کردند و باعث رشد و شکوفایی زبان فارسی دری شدند.سامانیان از نوادگان بهرام چوبین ساسانی بودند که آیین زرتشتی داشتند و از مردمان بلخ بودند.بنیانگذار این سلسله نصر یکم و گروهی از فرمانروایان برجسته او بود.
او توانست با روی کار آمدنش اوضاع ایران را سرو سامان دهد و آرامشی نسبی را برای ایرانیان فراهم کند.البته این آرامش همیشگی و در زمان همه حاکمان نبود. ثبات این سرزمین با کوششهایی که توسط مرداویج زیاری برای بازگرداندن طرز حکومت پیش از اسلامی صورت گرفت و همچنین با افراط کاریهای دینی پادشاه با شکوه سامانی، نصر دوم در اواخر زندگی خود به مذهب اسماعیلی گروید و از این راه خود را با دستگاه خلافت درگیر کرد، در صورتی که این دستگاه در حقیقت تکیه گاه عمده این سلسله به شمار میرفت.
با وجود این، حتی پیش از آن که نشانه سقوط سامانیان در نتیجه کشمکشهای ایشان با خاندانهای زمیندار با نفوذ یعنی «دهقانان» و خاندانهای مأموران رسمی پدیدار شود و نیز در نتیجه جنگهای درون خاندان خود ایشان و بالاخره با گسترش قدرت آل بویه در باختر و جنوب باختری ایران آشکار شود، تحولی در نوار باختری منطقه نفوذ ایشان به دست آمد که چهره جهان اسلامی را از سده پنجم هجری / یازدهم میلادی به بعد کاملاً تغییر داد. مدت درازی مجاهدان در راه ایمان، بار جنگهای دفاعی را در مرزهای امپراتوری بیزانس بر دوش داشتند و تقریباً همه ساله با هجومهایی که به «حملههای تابستانی» معروف شده بود، در سرزمینهای آل بویه پیشروی میکردند، ولی هیچ پیشرفت بزرگی برای مردم ارتدوکس و آیین آناتولی به دست نمیآمد. در فرارود و کناره دره فرغانه نیز با همسایگان غیر مسلمان زد و خوردی صورت میگرفت.
که از این میان تنها بهره عمدهای که در نبرد سامانیان با همسایگانشان نصیب ایشان شد، گرفتن طراز «تلاس» در ۲۸۰ ق / ۸۹۳ م بود. همسایگان نامبرده شده؛ قره خانیان یا ایلخانان «هر دو نام عنوانهایی است که داشتند» بودند؛ که بر ترکان قَرلُق فرمانروایی داشتند. کشور ایشان پس از انقراض دومین فرمانروایی گوک تورکها به وجود آمده بود، که خیلی زود پاره پاره شد، به صورت دولتهای کوچکی درآمد که روابط آنان با یکدیگر خیلی هم دوستانه نبود.در دوره ایران سامانی، زبان فارسی از پیشرفت و شکوفایی زیادی برخوردار شد
با آن که سامانیان در امور اداری زبان عربی را به کار میبردند و آن را شعار وحدت خلافت میشمردند، امکان آن را فراهم آوردند تا شاعرانی ایرانی همچون رودکی و دقیقی از نخستین کسانی باشند که با گونهای از زبان ملی خود که از تکمیل و تلفیق لهجههای محلی گوناگون فراهم آمده بود مطلب بنویسند. این زبان در دبار سامانیان پذیرفته شد و سرانجام به عنوان زبان «فارسی جدید» رواج پیدا کرد که با اندکی تغییرات آوایی تا زمان حاضر بر جای ماندهاست.
سامانیان ایجادگر دومین نو ایرانگرائی تاریخ تمدن ایران بودند و در شکلگیری فرهنگ، تمدن و دانش در ایران پس از اسلام نقش بسزائی دارند.در دوره سامانیان، زبان فارسی از پیشرفت و شکوفایی زیادی برخوردار شد. با آن که سامانیان در کارهای اداری زبان عربی را به کار میبردند و آن را شعار وحدت خلافت میشمردند، امکان آن را فراهم آوردند تا شاعران فارسی دری همچون رودکی و دقیقی از نخستین کسانی باشند که با گونهای از زبان ملی خود که از تکمیل و آمیختن لهجه های محلی گوناگون فراهم آمده بود مطلب بنویسند.
این زبان در دربار سامانیان پذیرفته شد و سرانجام به عنوان زبان فارسی نوین گسترش پیدا کرد که با اندکی تغییرات آوایی تا زمان حاضر بر جای ماندهاست. فارسی نوین به خط عربی نوشته شد و رفته رفته هر چه بیشتر واژههای عربی به آن راه یافت که این امر تا اندازهای نتیجه پیشرفت جهانی تمدن اسلام بودهاست.
امیران سلسله سامانی
۱٫ سامان خدا
۲٫ اسد بن سامان
۳٫ یحیی بن اسد
۴٫ نصر بن احمد (۲۷۹ – ۲۵۰ ه. ق.)
۵٫ اسماعیل بن احمد، معروف به امیر ماضی (۲۹۵ – ۲۷۹ ه. ق.)
۶٫ احمد بن اسماعیل، معروف به امیر شهید (۳۰۱ – ۲۵۹ ه. ق.)
۷٫ نصر بن احمد، معروف به امیر سعید (۳۳۱ – ۳۰۱ ه. ق.)
۸٫ نوح بن نصر، معروف به امیر حمید (۳۴۳ – ۳۳۱ ه. ق.)
۹٫ عبدالملک بن نوح، معروف به امیر رشید (۳۵۰ – ۳۴۳ ه. ق.)
۱۰٫ منصوربن نوح، معروف به امیر سدید (۳۶۵ – ۳۵۰ ه. ق.)
۱۱٫ نوح بن منصور، معروف به امیر رضی (۳۸۷ – ۳۶۵ ه. ق.)
۱۲٫ منصور بن نوح (۳۸۹ – ۳۸۷ ه. ق.)
۱۳٫ عبدالملک بن نوح (۳۸۹ – ۳۸۹ ه. ق.)
۱۴٫ اسماعیل بن نوح (۳۸۹ – ۳۹۰ ه. ق.)
این سلسله بعد از چندی که حکومت کرد مانند دیگر حکومت ها سقوط کرد که عواملی در آن وجود داشت که در زیر به این عوامل میپردازیم.
عوامل درونى
در مورد اوضاع مطلوب اقتصادى و تجارى ماوراءالنهر و رفاه نسبى مردم در عهد سامانیان لازم به ذکر است این وضع مطلوب تا اخر عمر دولت سامانیان استمرار نیافت. چه عواملى موجب بروز این مسئله شد و این موضوع چه پیامدهائى را در برداشت؟ در پاسخ به این سؤال دو دلیل عمده را مىتوان برشمرد یکى افزایش هزینه دولت و دیگر کاهش درآمد آن.
اما از مهمترین عوامل افزایش هزینه دولت ایجاد نظام گسترده دیوانى بود که باعث استخدام شمار زیادى از کارمندان حقوق بگیر شد و همچنین تشکیل و نگهدارى نیروى نظامى سازمان یافته، هزینههاى بسیارى داشت. راجع به دلایل کاهش درآمد دولت باید گفت که ایجاد نظام گسترده دیوانى و رواج بازرگانی، گسترش و رونق شهرها و پیشرفت صنایع را بهدنبال داشت رونق روزافزون شهرها از یک سو و بىتوجهى دولت به امور روستاها از سوى دیگر موجب روى آوردن جمع زیادى از دهقانان به شهرها شد و کساد کار کشاورزى آغاز گردید۱. موضوع دیگر آن بود که دولت براى تأمین هزینه روبه افزایش سپاه مجبور به واگذارى درآمد (اقطاع) پارهاى از زمینهاى کشاورزى به سران سپاه شد.
همچنین جمعى از تجار با خرید زمینهاى زراعتى به جمع مالکان زمین پیوستند. افزایش املاک سلطنتى و نیز وسعت روزافزون املاک موقوفه باعث شد که خاندانهاى قدیمى سنتى در برابر نوزمینداران از جمله سوداگران و بلندپایگان نظامى جاى خالى کردند (تاریخ از اسلام تا سلاجقه (کمبریج۴) ص ۱۳۴). بهعبارت دیگر با ضربههائى که به قدرت و حیثیت دهقانان زمیندار محلى وارد شد عقبنشینى اشرافیت موروثى کهن که شرف او به آل و تبار بود در برابر این ملاکین جدید کاملاً طبیعى مىنمود (بخارا دستاورد قرون وسطی، ص ۱۳۱).
مسلم است که دلسردى دهقانان به رکود وضعیت کشاورزى مىانجامد و این موضوع موجب مىشد که صدور محصولات کشاورزى که یکى از اقلام صادراتى دولت سامانى به سرزمینهاى اطراف و از منابع درآمد دولت بود دچار اختلال شود. اما مهمترین پیامد اجتماعى و سیاسى این رکورد اقتصادی، انحطاط طبقه دهقان بود که در واقع ستون فقرات دولت بهشمار مىآمد و به قول فراى کاهش قدرت و نفوذ طبقه دهقان داراى نتایجى پردامنه بود و آن را مىتوان از جمله عوامل تسلط ترکان بر ماوراءالنهر به شمار آورد (بخارا دستاورد قرون وسطی، ص ۱۳۱). نظر به اهمیت موضوع لازم است در این زمینه بیشتر توضیح داده شود.
۱). حفارىهاى باستانشناسی، مهاجرت دهقانان به شهرها را تأیید مىکنند. زیرا که تعداد کوشکها و قلاعى که در نقاط مختلف واحه بخارا در دوره پیش از سامانیان بس زیاد بود در پایان دوره سامانیان بسیار ناچیز شد (بخارا دستاورد قرون وسطی، ص ۱۳۰).
چنانکه مىدانیم سامانیان خاستگاه دهقانى داشتند و بنابراین پشتیبان و مدافع این طبقه و مروج سنن آنها بودند. از جمله دلایل این موضوع آنکه سامانیان هیچگاه سعى نکردند امرا و فرمانروایان محلى را از میان بردارند و از طریق رابطه دست نشاندگى با فرمانروایان محلى نواحى مختلف سرزمین تحت سلطه خود، ارتباط داشتند.
از آنجا که دستگاه حکومت مداراگر سامانیان نه تنها بر منافع طبقه دهقان آسیبى وارد نمىآورد بلکه آن طبقه را تقویت نیز مىکرد، فرمانروایان محلى و دهقانان نیز از امارت سامانیان پشتیبانى مىکردند (بخارا دستاورد قرون وسطی، ص ۷۷-۷۶). اما با توجه به آنچه از اواسط دوره سامانى موجب زوال تدریجى طبقه دهقان شد مىتوان گفت که سامانیان یکى از نقاط اتکاى خود را از دست دادند.
چنانکه مىدانیم در آغاز تشکیل حکومت سامانى سپاه این دولت متشکل از نیروى رعایائى بود که دهقانان مناطق مختلف در اختیار امیر سامانى مىگذاشتند همچنین نیروى مردمى خودجوش در مواقع ضرورت در خدمت سامانیان قرار مىگرفت. بهعنوان مثال هنگامى که عمرولیث صفارى قصد حمله به ماوراءالنهر را داشت امیراسماعیل سامانى براى مقابله با او اندر ماوراءالنهر منادى کرد که عمرو آمد که ماوراءالنهر بگیرد و مردمان بکشد و مالها غنیمت کند و زنان و فرزندان را برده کند (تاریخ سیستان، ص ۲۵۵). و با این تبلیغات بود که هرچه اندر ماوراءالنهر کس بود مردان کارى همه با او برخاستند و به حرب عمرو آمدند گفتند به مردى کشته شویم به از آن که اسیر … (تاریخ سیستان، ص ۲۵۵).
اما به جاى این سپاه مردمى لشکرى دائمى متشکل از عناصر غالباً ترک جایگزین شد. افزایش قدرت سپاهیان ترک و تقاضاهاى مالى روزافزون آنها بهتدریج دستگاه ادارى مملکت را در خدمت آنها قرار داد. در واقع از زمان امیرنوحبن نصر سامانى (۳۴۳-۳۳۱ق) انحطاط دولت سامانى آغاز شد. نوحبن نصر کمى پس از استقرار بر تخت حکومت با مشکلات مالى روبهرو شد و به افزایش میزان مالیاتها تا دو برابر اقدام کرد (بخارا دستاورد قرون وسطی، ص ۱۲۴). با این همه وزیر او الحاکم نتوانست توقعات مالى سپاهیان را برآورده سازد و جان بر سر این کار گذاشت (زینالاخبار، ص ۳۵۱).
این موضوع مقدمه درگیرى مستمر دیوانسالاران (که اغلب خاستگاه دهقانى داشتند) و سپهسالاران بود و بهتدریج نظامیان بر دیوانسالاران برترى یافتند. در عهد نوحبن منصور (۳۸۷-۳۶۵ق) وزیر ابوالحسین عتبى در جهت بازگرداندن اقتدار دیوانسالاران تلاش بسیارى کرد کوششهاى آن وزیر لایق با قتل فجیع او به توطئه امراى سپاه بىنتیجه ماند (ترجمه تاریخ یمینی، ص ۶۰-۵۷). پس از او نیز بیشتر وزرا سرنوشتى حزنآور داشتند. در چنین احوالى اقتدار حکومت و دولت سامانى بازیچه اهداف سران سپاهى شد. آنچه بر این مشکلات مىافزود خردسالى و بىتجربگى بسیارى از امیران سامانى بود و این امر موجب مىشد که آنها نقشى در تحولات جارى نداشته باشند. آنها در واقع اسمى از امارت داشتند و در عمل، قدرتمندان دربار حکومت مىکردند.
عوامل بیرونى
شورشهاى پىدرپى سران سپاه سامانى فرصتى مناسب در اختیار دول همجوار سامانیان قرار داد تا در امور آن حکومت دخالت کنند. بهعنوان نمونهاى روشن مىتوان گفت بىتردید قدرت مهار نشدنى سیمجوریان ترک نژاد و طغیان علنى آنها برضد سامانیان موجبات دخالت آلبویه، قراخانیان و غزنویان را در امور داخلى حکومت سامانى فراهم آورد. در جهتگیرىهاى سیاسی-نظامی، آلبویه با حمایت از سیمجوریان در اندیشه صدمه زدن بر رقیب دیرین خود یعنى سامانیان بودند، غزنویان با حمایت از سیمجوریان در اندیشه صدمه زدن بر رقیب دیرین خود یعنى سامانیان بودند، غزنویان با حمایت از سامانیان به کسب قدرت در حکومت سامانیان مىاندیشیدند و قراخانیان در این جار و جنجال مطامع ارضى خود را تعقیب مىکردند.
با سرکوب سیمجوریان، غزنویان در امور داخلى سامانیان نقشى تعیینکننده یافتند و قراخانیان نیز به اهداف خود نزدیکتر شدند؛ اما سامانیان همچنان با خودسرىهاى سران نظامى مواجه بودند. در این حال بود که امیرمحمود غزنوى به بهانه تنبیه سرداران متعرض به منصور سامانى به خراسان وارد شد و آن سرزمین را به قلمرو خود افزود و ایلکخان با عنوان حمایت از امیرعبدالملک خردسال به ماوراءالنهر لشکر کشید و سلسله سامانى را برانداخت.
آری، در شرایطى که دولت سامانى از درون پوسیده بود ضربه خارجی، کارآمدى بسیار داشت و مسلم است که با از میان رفتن نیروهائى که انگیزه ملى و احساسات قومى داشتند، نیروى مقاومى در برابر هجوم ترکان قراخانى وجود نداشت بهویژه آنکه ترکان مهاجم تقریباً نیم قرن قبل، اسلام پذیرفته بودند و به زعم فقها جنگیدن اهالى ماوراءالنهر با ترکان مسلمان مجوز شرعى نداشت.
۱). باسورث راجع به جهتگیرى فقها در جریان حمله ایلک نصر قراخانى چنین نوشته است: خطیبان بخارا چون مواجببگیر سامانیان بودند مىکوشیدند تا مردم را به حمایت امرا تحریض کنند … اما مردم با فقیهان که نمایندگان تمایلات مذهبى عامه بودند رأى زدند و آنان خلق را از برگرفتن سلاحح و به مخاطرهافکندن جان خود علیه مسلمانان نیک که قراخانیان باشند بر حذر داشتند و فتوى دادند که اعتزال الفتنه اولی (
اوضاع اجتماعی دوره سامانیان
رای آشنا شدن به اوضاع اجتماعی هر دوره در ابتدا آشنایی با طبقات اجتماعی آن لازم است. و همانطور که در این مقاله به آن اشاره شده دهقانان مهمترین طبقه و به وجود آورنده این سلسله هستند؛ اما در منابع این دوره که ساخت دولت سامانی را تشکیل میدهند و به وضوح آشکار هستند سه طبقه دبیر (کاتبان) ادبیان و طبقه علمای دینی هستند در بخارا پایتخت سامانیان دبیران اهمیتی بیشتر از دو طبقه دیگر داشتند. در این تحقیق برآنیم که بیشتر با آداب و رسوم و طریقه زندگی مردم دوره سامانی آشنا شویم.
دهقانان
دهقانان مهمترین طبقه اجتماعی ماوراءالنهر در زمان به قدرت رسیدن سامانیان بودند. این طبقه قبل از اسلام نیز در ماورالنهر اهمیت و اعتباری ویژه داشتند. پس از ظهور اسلام در ماورالنهر دهقانان با مصلحت گرایی و روشن بینی خاص خود را به فاتحان مسلمان نزدیک کرده و از این طریق موقعیت و مقام خویش را حفظ کردند. از سوی دیگر مسلمانان نیز در فتح ماوراءالنهر از خصومت دیرینهای که بین فرمانروایان دولت شهرهای مختلف (دهقانان بزرگ ناحیه) وجود داشت استفاده میکردند و پیروزیهای چشمگیری به دست میآوردند.
دهقانان در این زمان مانند دوران قبل از اسلام املاک وسیعی در اختیار داشتند و در کوشکهایی در اطراف شهرها زندگی میکردند. آنها به تناسب املاک خویش رعایایی به خدمت میگرفتند و معمولا بزرگترین دهقانان مقام حکومت منطقه را هم در اختیار داشتند. رعایای جوان دهقانان در واقع نیروی تدافعی آنان بودند.
در اوایل عهد سامانیان قدرت دهقانان و تمایل آنها به حفظ قدرت محلی خود از ایجاد دولتی متحد و متمرکز در فرارود جلوگیری میکرد؛ [۲] اما امیر اسماعیل سامانی با سازمان دادن سپاهی دائمی که هسته مرکزی آن را غلامان ترک تشکیل میداد بر قدرت منطقهای و به ویژه قدرت نظامی دهقانان ضربهای کاری وارد کرد و آنها را به اطاعت در برابر حکومت مرکزی وادار نمود. با این حال این طبقه هم چنان در ماوراءالنهر از لحاظ اجتماعی شاخص بودند و سامانیان از طریق رابطه دست نشاندگی با آنان برخورداری مسالمت آمیز داشتند.
تجار و بازرگانان
از دیگر طبقات مهم دوره سامانی تجار و بازرگانان بودند. آنها با استفاده از امنیت و آرامشی که در قلمرو حکومت سامانیان ایجاد شده بود موفق به گسترش داد و ستد با چین، اروپای شرقی، سرزمینهای جنوب جیحون و نیز تبادل کالا با صحرانشینان شدند. آنها با کسب درآمدهای سرشار به خرید املاک کشاورزی روی آوردند و به این ترتیب تجار زمیندار در برابر زمینداران سنتی قد علم کردند.
طبقه دبیر
طبقه دبیر نیز کم و بیش موقعیت سابق خود را در عهد اسلام نیز حفظ کرد دلیل این موضوع آن بود که اعراب پس از ورود به این سرزمین از خدمات آنها در امور مربوط به خراج و جزیه و سایر محاسبات دیوانی برخوردار میشدند و آنها با استفاده از فنون دیوانی خاصی که در آن تخصص داشتند به انجام این امور مبادرت میورزیدند. چنان که در خراسان در دوره نصر بن سیار طریقه نگارش محاسبات دیوانی از پهلوی به عربی تغییر یافت.
در هر حال طبقه دبیر در زمان سامانیان نیز جایگاه ویژهای داشت و بزرگانی از خاندانهای دبیر پیشه قدیمی، چون بلعمی، جیهانی، عتبی به خدمت سامانیان در آمدند و به اقداماتی دست زدند که در حفظ و تقویت هویت قومی و فرهنگی ایرانیان بسیار ارزنده بود.
نظامیان
از جمله طبقاتی که در ماوراءالنهر و خراسان به ویژه در عهد سامانیان جایگاهی قابل توجه داشت طبقه نظامیان بودند.
رعایا
پس از این طبقات ممتاز باید از بدنه اصلی اجتماع، یعنی رعایا که شامل کشاورزان صنعتگران کارگران و پیشه وران بود، یاد کرد. کشاورزان و برزگران در خدمت دهقانان به کار مشغول بوند و قسمت عظیمی از جامعه عهد سامانی را تشکیل میدادند. پیشه وران و صنعتگران نیز در شهرها فعالیت داشتند.
وضع اکثریت مردم، یعنی طبقه وسیع کشاورزان و پیشه وران، در آغاز استقرار حکومت سامانیان کمابیش رضایت بخش بود. اسماعیل بنیانگذار حکومت سامانیان، که به حق او را امیر عادل مینامیدند، نه تنها در اخذ عوارض و مالیاتها روشی منصفانه داشت، بلکه در فعالیتهای عمرانی کشور به نحو مؤثری شرکت میجست. در آغاز دولت سامانیان از برکت امنیت و آرامش موجود و در سایه کار مشترک کشاورزان و کمک مادی دهقانان شبکه آبیاری در سمرقند و بخارا و دیگر نقاط منظم گردید، زیرا مساله آب در ماوراء النهر از دیرباز موضوعی حیاتی بود و دولت و مردم میکوشیدند به بهترین وجهی از آبهای موجود بهره برداری کنند.
در دوره قدرت نخستین سلاطین سامانی، مادام که ترکها هنوز قدرت و مهارت زیادی کسب نکرده بودند و مالیاتها زیاد نشده بود، وضع کشاورزان و پیشه وران تا حدی رضایت بخش بود؛ ولی در اواخر دولت سامانیان امرای سامانی با اختلافات داخلی و استقلال خواهی فئودالهای بزرگ و عدم تمرکز نسبی مواجه گردیدند. سازمان اداری روزبه روز افزایش یافت، حقوقها فزونی گرفت، سپاهیان به خصوص امرای ترک قدرت و نفوذ بیشتری کسب کردند
و از دولت وقت حقوق و مزایا و اختیارات بیشتری میخواستند. دولت برای مقابله با این مشکلات بر میزان مالیاتها میافزود و سعی میکرد به کمک پول، نیروهای مخالف را راضی و مجذوب کند. در نتیجه این احوال و نیامدن برف و باران، ذخایر آب در قنوات و چاهها نقصان پذیرفت و وضع کشاورزان به تباهی گرایید. طبقه پیشه وران نیز در اثر تحمیلات مامورین مالیاتی و رواج سکههای کم عیار و کم شدن قوه خرید طبقه عظیم کشاورزان، با بحران اقتصادی مواجه گردیدند و مجموع این احوال به ورشکستگی و ضعف حکومت مرکزی گرایید.
گروه حاکم و غیر حاکم
البته در تقسیم بندی اجتماعی ایران بعد از اسلام باید به طور کلی طبقات اجتماعی را به دو گروه حاکم و غیر حاکم تقسیم کرد. گروه حاکم که قشر ممتاز جامعه را تشکیل میدهد که اختصاص دارد به خانواده حاکم و افراد تراز اول هر دودمان سلطنتی، اما همین عده کم از بیشترین نفوذ برخوردار هستند و دیگری طبقه نظامیان هستند به خصوص فرماندهان ردههای بالا از امتیازات ویژه برخردار بودند و از تیول و اقطاع بهره میبردند و اما دیوانیان که عهده دار مسولیتهای مشخصی در طول تاریخ ایران بودند و برعکس طبقه نظامی این گروه اصالتا ایرانی بودند یکی دیگر از طبقههای حاکم جامعه را تشکیل میدادند.
مبارزات طبقاتی در دروه سامانیان
در دوره حکومت سامانیان، دولت مرکزی ناگزیر بود با تمایلات استقلال طلبانه فئودالها مبارزه کند. اسماعیل سامانی و جانشینهای او با تمام مبارزات شدیدی که برای تثبیت حکومت مرکزی به عمل آوردند، نتوانستند در بسیاری از نواحی دور دست مقصود خود را عملی کنند. خوارزم، چغانیان، ختلان، و اسفیجاب رسما جزو حکومت سامانیان بود، اما در واقع، حکام این نواحی به حال استقلال زندگی میکردند. سامانیان برای جلوگیری از قیامهای محلی فئودالها، تصمیم گرفتند که متنفذین هر ناحیه را به حکومت آن جا بگمارند؛ ولی این سیاست مفید واقع نشد و نتیجه معکوس بخشید. چیزی که بنیان حکومت سامانی را متزلزل میکرد، تضاد شدید طبقاتی بود که به صورت مبارزه بین طبقه زحمتکش دهقانان و صنعتگران از یک طرف و طبقه حاکمه و فئودالها از طرف دیگر، در جریان بود. ازدیاد روزافزون خراج، به شدت این تضاد کمک کرد.
چگونگی مبارزات
در اکثر موارد، مبارزه طبقاتی قیافه ایدئولوژیک خود را به صورت برخوردهای مذهبی بین دین رسمی و فرقههای دیگر نمایان میکرد؛ تحت لوای این فرق، طبقات محروم تظاهر میکردند. چنین مبارزهای مکرر در بخارا، سیستان، و چغانیان ظاهر شد. سامانیان برای جلوگیری از جنبشهای خلق و سرکوبی فئودالها، خویشاوندان و افراد نزدیک درباری را به حکومت نواحی مختلف گسیل داشتند و این تدبیر نیز نتیجه مطلوب را به بار نیاورد. در بعضی موارد، سران ترک با استفاده از نارضایی فئودالها و مبارزه طبقات ناراضی، شخصا بر ضد حکومت مرکزی قیام میکردند.
شورشها پس از مرگ اسماعیل
پس از مرگ اسماعیل سامانی در نقاط مختلف، شورشهایی پدید آمد. در اوایل پادشاهی احمد بن اسماعیل، عم او، اسحاق بن احمد سامانی در سمرقند قیامی برپا کرد: «چون نصر بن احمد به امیری بنشست، اول کسی که عاصی شد، عم پدر او اسحاق بن احمد (بود) بسمرقند» که پس از یک جنگ خونین پایان یافت.
«اسحاق به هزیمت شد، و لشکر به سمرقند درآمد. اسحاق دگر باره خویشتن راست کرد، و اهل سمرقند با وی بیرون آمدند، و با حمویه حرب کردند، و اهل سمرقند بهزیمت شدند و اسحاق بن احمد بار سیوم بیرون آمد، و این بار گرفتار شد» در ۹۰۹ (ه. ق) احمد بن اسماعیل ناچار شد بر ضد حاکم ری، که طغیان کرده بود، لشکرکشی کند. پس از سرکوبی قیام ناصر کبیر در طبرستان و سرکوبی قیام حاکم سیستان، بار دیگر در اثر افزایش مالیاتها و عوارض، قیام تازهای صورت میگیرد که احمد بن اسماعیل ناچار لشکریان خود را تحت فرماندهی حسین بن علی مروزی برای سرکوبی قیام کنندگان گسیل میدارد و آنان را مغلوب میکند.
احمد بن اسماعیل به عللی چند، دشمنی گارد ترک را علیه خود برانگیخت و بالاخره یک شب در شکارگاه توسط غلامان خود کشته شد. پس از مرگ وی، سلطنت به پسر هشت ساله اش به نام نصر دوم رسید (۳۰۱ تا ۳۳۱ (ه. ق)) و اما در مورد انگیزه قتل احمد بن نصر و برانگیختن دشمنی محافظان او نظرات مختلفی وجود دارد که ما برای روشن شدن آن به چند مورد اکتفا میکنیم:
انگیزه قتل احمد بن نصر
در مورد انگیزه قتل امیر احمد نظرات زیادی وجود دارد بیشتر منابع ابوالحسن نصر بن اسحاق، کاتب ابوالحسن دهقان را محرک قاتلان دانستهاند در تاریخ طبرستان آمده که امیراحمد سامانی که از رشوه گیریها و خیانتهای ابوالحسن دهقان آزرده خاطر بود، او را به ترک این کارها سوگند داد؛ اما ابوالحسن سوگند خود را شکسته و به کار خود ادامه میداد. وی پس از آن که از سوی امیراحمد فراخوانده و به خاطر آن مسائل سرزنش شد، از ترس جان خویش پیشدستی کرد و با پرداخت هشت هزار دینار به چهار نفر از غلامان دربار آنها را به کشتن امیرسامانی وادار کرد.
گردیزی طراح توطئه را متهم میکند که به ابوالحسن نصر بن اسحاق تهمت زدهاند و قتل را به گردن او انداختهاند و ابوالحسن به نصر بن الاسحاق الکاتب را تهمت کردند که با غلامان مطابق بود و به کشتن امیر شهید او را بگرفتند و بر دارکردند. زرین کوب دخالت سپاهیان ناراضی از دشمنی امیراحمد با زیدیه طبرستان را مطرح میکند، سپاهیانی که هواخواه زیدیه طبرستان بودهاند و از جنگ امیراحمد با آنها خرسند نبودند.
اشپولر نظر دیگری دارد، او سپاهیان را دخیل میداند سپاهیانی که از مراقبت دقیق امیر احمد در امور مملکت ناراضی بودند، نقشهای برای از میان برداشتن او کشیدند مولف تاریخ بخارا نیز چنین نظری دارد: او به سیرت پدر خویش میرفت و عدل میکرد و انصاف رعیت به تمامی داد.
در تاریخ گزیده، علم دوستی و عالم پروری امیر سامانی دلیلی بر دشمنی غلامان با او دانسته شده است و بیشتر با صوابدید آنها امور مملکت را میگرداند. [۱۵] «در مجالست او با علما بودی بدین سبب غلامان از او متنفر بودند». [۱۶] بارتولد هم به کاربردن مجدد زبان عربی در مجالست رسمی در عهد امیر احمد معتقد است که به احتمال زیاد حمایت امیراحمد از ماموران عربی دان یکی از علل ناخشنودی غلامان و نگهبانان وی بوده است. [۱۷] و بالاخره بعضی اخلاق تند و سخت امیراحمد را انگیزه قتل او میدانند؛ «سخت عظیم خوی بود و تند و ناسازگار و خاص و عام از او ستوه شدند و در جامه خواب بکشتندش.»
وزارت ابو عبدالله جیهانی
در این موقع با موافقت درباریان، اداره حکومت به دست وزیر کاردانی به نام ابو عبدالله جیهانی واگذار میشود. در دوره زمامداری جیهانی بار دیگر قیامهای فئودالی آغاز میشود که اکثر آنها به همت و کاردانی حسین بن علی مروزی خاموش گردید.
اقتصاد در دوره سامانیان
سامانیان وقتی به قدرت رسمی دست یافتند، بهعنوان نیرومندترین قدرت فئودالی آسیای میانه در آن زمان ظاهر شدند. سازمان حکومتی دستگاههای بلندپایگان محلی، نیروهای مسلح و همچنین سنتهای زندگی درباری سامانیان به دستگاه خلافت عباسیان میمانست. ارتش این حکومت را بردگان وابسته به ملیتهای گوناگون و بیش از همه ترکها و داوطلبان تهیدست تشکیل میدادند. در عهد سامانی در سایه گسترش پایگاههای اقتصادی و قاطعیت فرمانروایان و وزیران ایشان، فرهنگ و اقتصاد مردم هم رفته رفته خوب بوده و این ادعا را میتوان از گوشه و کنار منابع تاریخی استنباط کرد.